کد مطلب:152386 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:179

طبیعی شدن زایمان زن فرانسوی به برکت حضرت رقیه
این قضیه توسط عالم بزرگوار، آقای حاج سید مهدی تاج لنگرودی (واعظ) نقل شده است: یكی از دوستان كه اهل منبر و خطابه و گویندگی و از مشاهیر است و مكرر به شام و زیارت قبر حضرت رقیه علیهاالسلام رفته است، روزی بر فراز منبر نقل می كرد:

در حرم حضرت رقیه علیهاالسلام، یك زن فرانسوی را دیدند كه دو قالیچه ی گرانقیمت به عنوان هدیه به آستانه ی مقدسه آورده است. مردم كه می دانستند او فرانسوی و مسیحی است، از دیدن این عمل در تعجب شدند و با خود می گفتند: چه باعث شده است كه یك زن نامسلمان به اینجا آمده و هدیه ی قیمتی آورده است؟

بالاخره از او علت این كار را پرسیدند: او در جواب گفت: همان گونه كه می دانید، من مسلمان نیستم. ولی وقتی كه از فرانسه به عنوان مأموریت به اینجا آمده بودم، در منزلی كه مجاور این آستانه مقدسه بود، مسكن كردم اولین شبی كه می خواستم استراحت كنم، صدای گریه شنیدم و چون آن صداها ادامه داشت و قطع نمی شد، پرسیدم: این گریه و صدا از كجاست؟ در جواب گفتند: این گریه ها از جوار قبر دختری است كه در این نزدیكی مدفون شده است.

من خیال می كردم كه آن دختر امروز مرده و امشب دفن شده است و پدر و مادر و سایر بازماندگان او نوحه سرایی می كنند، ولی به من گفتند: الان متجاوز از هزار سال است كه از مرگ و دفن او می گذرد! بر شگفتی من افزوده شد كه چرا مردم بعد از


صدها سال، اینگونه ارادت به خرج می دهند؟! بعد معلوم شد كه این دختر با دختران عادی فرق دارد. او دختر امام علیه السلام است كه مخالفین و دشمنان، پدرش را كشته اند فرزندانش را به اینجا كه پایتخت یزید بوده است، به اسیری آورده اند و این دختر در هیمن جا از فراق پدر، جان سپرده و مدفون گشته است.

بعد از این ماجرا روی به اینجا آوردم و دیدم كه مردم از هر سو عاشقانه می آیند و نذرها می كنند و هدیه ها می آورند و متوسل می شوند. محبت او چنان در دلم جا گرفته بود كه علاقه ی زیادی به او پیدا كردم.

پس از مدتی برای زایمان مرا به بیمارستان (زایشگاه) بردند. پزشكان پس از معاینه به من گفتند كودك شما با زایمان غیر طبیعی به دنیا می آید و ناچار به عمل جراحی هستیم. من همین كه نام عمل جراحی را شنیدم، دانستم كه در دهان مرگ قرار گرفته ام، خدایا چه كنم؟ خدایا ناراحت و گرفتارم، چه كنم؟ چاره چیست؟ چاره ای جز توسل ندارم. باید متوسل شوم.

به ناچار دستم را به سوی این دختر دراز كردم و گفتم: خدایا به حق این دختری كه در اسارت كتك و تازیانه خورده است و به حق پدرش كه امام بر حق و نماینده ی رسولت بوده است و او را ظالمانه كشته اند، تو را قسم می دهم كه مرا از این ورطه ی هلاكت نجات بدهی!

آنگاه خود این دختر را مخاطب قرار دادم و گفتم: اگر من از این ورطه ی هلاكت نجات یابم، دو قالچه ی قیمتی به آستانه ات هدیه می كنم!

خدا شاهد است كه پس از نذر كردن و متوسل شدن، طولی نكشید كه بر خلاف انتظار اطباء و متصدیان زایمان، ناگهان فرزندم به طور طبیعی متولد شد و از هلاكت


نجات یافتم! من هم به عهد و نذرم وفا كردم و اكنون قالیچه ها را تقدیم می كنم. [1] .


[1] كرامات الحسينيه ج 2، ص 84، به نقل از توسلات ص 161 - ستاره ي درخشان شام ص 267.